دولت بعد آمریکا و استراتژی حفظ گرههای کور
خلق گرههای کور راهبردی توسط آمریکا در طول دهههای گذشته و اخیر، تبدیل به یک فرمول کلان در سیاست خارجی این کشور شده و هر سیاستمداری اعم از دموکرات یا جمهوریخواه به آن پایبند است. بر همین اساس، هر زمان تصمیمسازان حوزه سیاست خارجی آمریکا به یک ایده اجرایی برسند، آن را به دست دولت مستقر اجرا خواهند کرد.
به گزارش ام ویک، حنیف غفاری در یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: هر اندازه به ماه نوامبر، زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نزدیکتر میشویم، شاهد ارائه روایتهای غیرواقعیتری درباره تفاوت ۲ حزب دموکرات و جمهوریخواه با یکدیگر هستیم. کنارهگیری جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا از انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۴ و جایگزینی احتمالی کاملا هریس معاون وی، این روایتسازیها را تشدید هم کرده است. رسانههای آمریکایی مانند هر دوره انتخابات، بر نظرسنجیهای عمومی و ایالتی متمرکز هستند و گردش آرا در ایالات خاکستری و تعیینکنندهای مانند آریزونا، پنسیلوانیا، ویسکانسین، میشیگان و جورجیا را با وسواس همیشگی خود مورد سنجش و تحلیل قرار میدهند. محصول این روایتسازیهای روبنایی مشخص است: یاد کردن از جمهوریخواهان به عنوان مصادیق جنگطلبی و بحرانسازی در جهان و در مقابل، توصیف دموکراتها به عنوان سیاستمدارانی که جنگ نرم در حوزه روابط بینالملل را ارجح بر مداخله نظامی تلقی میکنند.
واقعیت ماجرا این است که خلق گرههای کور راهبردی توسط آمریکا در طول دهههای گذشته و اخیر، تبدیل به یک فرمول کلان در سیاست خارجی این کشور شده و هر سیاستمداری اعم از دموکرات یا جمهوریخواه به آن پایبند است. بر همین اساس، هر زمان تصمیمسازان حوزه سیاست خارجی آمریکا به یک ایده اجرایی برسند، آن را به دست دولت مستقر اجرا خواهند کرد. جو بایدن، سیاستمداری بود که خود را همواره فرماندههای قهار در حوزه سیاست خارجی و مدیریت بحران در نظام بینالملل قلمداد کرده و جنگ را آفتی برای سیاست خارجی آمریکا برمیشمرد. با این حال در دوران ریاستجمهوری بایدن، شاهد تشدید منازعات امنیتی – نظامی در جهان هستیم. اصرار خاص دولت بایدن بر عضویت اوکراین در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) منجر به واکنش روسیه و شکلگیری یک جنگ خانمانسوز در اروپا و آسیای مرکزی شد. نکته قابل تامل اینکه پس از وقوع جنگ اوکراین، بایدن تبدیل به آتش بیار معرکهای شد که ناتو برپا کرده بود و بارها انعقاد پیمان صلح میان طرفین منازعه را خط قرمز خود قلمداد کرد. بایدن معتقد بود فرسایشی شدن جنگ منجر به افزایش قدرت مدیریت آن توسط غرب و متعاقبا مهار همهجانبه مسکو خواهد شد. در جریان وقوع جنگ غزه نیز آمریکا تبدیل به اصلیترین حامی عملیاتی، راهبردی و سیاسی رژیم کودککش صهیونیست شد.
وتوی مکرر قطعنامههای آتشبس و ارسال بمبهای سنگین ۵۰۰ و ۲ هزار پوندی با هدف بمباران منازل مسکونی در نوار غزه ـ و موافقت اخیر دولت بایدن با ارسال بمبهای نیم تنی برای کشتن فلسطینیان مظلوم توسط اسرائیل غاصب ـ حقیقتی است که حتی در فضای سیاسی آمریکا نیز کسی قدرت انکار آن را ندارد. وقیحانهتر آنکه بایدن در جریان سفر اخیر نتانیاهو به واشنگتن، تاکید کرد آمریکا (پس از شهادت ۴۰ هزار فلسطینی بیگناه)، شواهدی دال بر ارتکاب جنایت جنگی توسط نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس و ارتش این رژیم پیدا نکرده است(!) امتناع آمریکا از پرداخت حق عضویت سالانه خود به سازمان ملل متحد، آن هم صرفا به جرم موضعگیری نرم مقامات این نهاد ظاهرا بینالمللی در تقبیح کشتار کودکان فلسطینی، از بایدن و دموکراتها جلادی تمامعیار ساخته است.
قطعا سیاست خارجی آمریکا در بین سالهای ۲۰۲۴ تا ۲۰۲۸ میلادی، تابعی از استراتژی خلق بحرانهای مستمر و گرههای کور راهبردی در نظام بینالملل خواهد بود. مجادله الاغها و فیلها در آمریکا، بر سر چگونگی خلق بحرانهاست نه کلیت آنها. اتفاقا هر دو حزب سنتی آمریکا اصرار دارند بخش مهمی از منازعات خلق شده و مستمر توسط آمریکا در نقاط گوناگون جهان مانند غرب آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای مرکزی و حتی محیط پیرامونی چین، باید ماهیتی امنیتی – نظامی داشته باشد و در سالهای ابتدایی قرن بیستویکم دیگر دوگانه «جنگ نرم – جنگ سخت» معنای خود را نسبت به اواخر قرن بیستم از دست داده است. دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکایی، جنگ ترکیبی علیه کشورها و مناطق گوناگون دنیا را کماکان در دستور کار قرار خواهند داد. در این میان نباید فریب شعار احیای دکترین مونروئه (انزواگرایی خودخواسته و تمرکزگرایی بر داخل مرزهای آمریکا) از سوی ترامپ یا ژست جنگستیزی هریس و دموکراتها را خورد. زمانی که آخرین پرده نمایش انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۴ به پایان برسد، استراتژی بحرانسازی مزمن در نقاط گوناگون دنیا، خود را به اشکال و عناوین گوناگون نشان خواهد داد. این مساله به اندازهای گویاست که دیگر کمتر کسی در آمریکا پیدا میشود که میان سیاست خارجی دموکراتها و جمهوریخواهان تفکیک و تمایزی قائل شود. «آمریکای بحرانزیست» حیات خود در حوزه روابط بینالملل را در گرو آشوب و ترور میبیند، زیرا در دنیایی که صلح و سازش میان بازیگران و کشورها حاکم باشد، احتمال مداخلهگرایی غرب و ماهیگیری آن از آبهای گلآلودی که در نقاط گوناگون دنیا ایجاد میکند، به صفر خواهد رسید. بنابراین صلح و ثبات در دنیای امروز، خط قرمز دموکراتهای پرادعا و جمهوریخواهان جنگطلب در کاخ سفید محسوب میشود.
پایان خبر ام ویک
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "دولت بعد آمریکا و استراتژی حفظ گرههای کور" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "دولت بعد آمریکا و استراتژی حفظ گرههای کور"، کلیک کنید.